Friday, October 22, 2010

اصلاحات اجتماعی به سبک دیکتاتوری

خواستم که از همین جا و همین تریبون مراتب عشق و علاقه به صفات بارز و شاخص اخلاقی هموطنان عزیزمون رو شدیدا ابراز کنم.
خانوما آقایون من عاشق همتونم. عاشق این حس خود پسندی ِ خود پرستی ِ خود بزرگ بینی ِ خود محوری ِ خود خدا بینی ِخود روشنفکر بینی ِ خود شیفتگی ِ و...
اصلا شماها خدایین! من مخلص همتونم. فقط جون من یک کم دبی اش (خدایگان عزیز منظور از دبی همان حجم عبور سیال در مقطع زمان است) رو هر از گاهی کنترل کنید و شیرش رو تا آخر باز نکنید.
در ماه گذشته من شاهد دو تا شاهکاراز این دست بودم که اینقدر افکار ناقص و نافرهیخته و بیکلاس منو به خودش مشغول کرده که مجبور شدم با وجود بی کلاسی و دگماتیزم در باب این شاخص قلم فرسایی کنم.
خلاصه اگه شما هم جزو جامعه خدایگانید پیشاپیش مراتب پوزش من حقیر رو در برشمردن اخلاق خدایان بپذیرین.

ما ایرانیها اصولا عاشق اصلاحاتیم. عاشق باکلاس و با فرهنگ شدنیم. عاشق جامعه سالاری و حقوق یکسان هستیم با یک تفاوت کوچیک از بقیه دنیا. اون هم اینه که ما به شیوه خودمون عاشق این چیزاییم.
نظر ما در باب اصلاحات همیشه درسته و هیچکس هیچ حقی درزیر سوال بردن نظرات ما نداره!
فهمیدین؟ هیچ کس! آخه تا حالا کجا دیدی کسی جرات کنه که اخلاق خداوندی رو زیر سوال ببره؟ هر کسی هم که شک کرد مشرکه و از دایره دین خارج. حکم مشرک هم که معلومه یا سنگساره یا تیربارون!
ما با همان شیوه دیکتاتوری شیفته اصلاحات هستیم!
یادمه وقتی که با دنیای خدایگان خداحافظی کرده و به تازگی وارد دنیای آدمهای معمولی شده بودم یک بار رییسم برای نظری که میدادم دلیل آماری خواست که بتونم نظرم رو ثابت کنم.
آقا منو میگی انگار طرف فحش ناموسی بهم داده! آخه تا حالا نمیدونستم که در دنیای انسانهای معمولی هر نظریه ای قابل بیان است ولی وقتی قبول میشه که از بوته آزمایش و چالشها سربلند بیرون بیاد.
آخه تو دنیای قبلی من هر حرفی درست بود چون "من" زده بودمش یا برعکس هر حرفی که "من" میزدم درست بود!
خلاصه ما هم به همین شیوه کم کم یاد گرفتیم که اینجا از این خبرها نیست. اگه میخوای حرفت رو به کرسی ینشونی باید یاد بگیری خوب ازش دفاع کنی و مهم نیست که تو خر کی هستی که حرف میزنی!
اخیرا به لطف این فیس بوک صهیونیست ما ایرانیهای تریبون ندیده جایی پیدا کردیم که نظر افشانی کنیم!
ولی از آنجا که مثل همه چیزهای دیگه مون استفاده از ابزار رو یاد گرفتیم ولی فرهنگ استفاده اش رو نمیدونیم این شده که شیوه استفاده ار فیس بوک و نظر پراکنی هامون هم به سبک خدایانه خودمونه!
ما ایرانی های خارج نشین و مرفهان بیدرد چون خیلی با کلاسیم و هیچی دیگه پیدا نمیکنیم که باهاش تو سر و کله همدیگه بزنیم بنابرین موضوعات جالبی رو از ته خورجین مشکلات اجتماعی پیدا میکنیم و بدین وسیله جنگ زرگری راه میندازیم!
و خداوند آن روز را نیاورد که کسی با نظر ما و یا حتی قسمتی از نظر ما موافق نباشد!
به حضور خدایگان خودم عارضم که چندی است این کمپین " تمسخر اقوام ایرانی را متوقف کنیم " در فیس بوک راه افتاده. یکی از دوستان آذری که به این کمپین پیوسته بود مطلبی در فیس بوک نوشته و شیر کرده بود که بر این مضمون که روزگاری ما به ستارخان و باقرخانمون مینازیدیم که ایران رو نجات دادن و لی شما ها حالا واسه ما جک میگین!
خلاصه از آنجا که خداوند آسمانها به من یک زبان سرخ دراز سربرباد ده داده ابراز عقیده ای کردم مبنی بر اینکه این هنجار اجتماعی نوعی انتقاد از اخلاقهای منفی هر قومی است که چون فرهنگ ما تاب انتقاد مستقیم رو بر نمیتابه (آخه خدا که اخلاق بد نداره!) لذا با گفتن جوک و کنایه اونا رو های لایت میکنه و در هر صورت این جوکها برای تمسخر نیستند و قطعا کسی در باب ستارخان و باقرخان جوک نمیسازه . دلیل جدی نبودنشان همین بس که کسی برای یافتن دوست فیلترهایی نظیر قومیت و ملیت نمیذاره و مته به خشخاش این موضوعات گذاشتن نتیجه عکس داره.
تبلور این نظر از من همان و حمله بی امان دوستان همان!
دوستان آذری انگاری که پس از سالها جانی جک ساز قومشون رو پیدا کرده بودند چنان جهاد اکبری بر علیه من اعلام کردند که ما از اینهمه توجهی که توی چند روز بهمون شد بسی مسرور شدیم!
و در نهایت هم به گناه "کاملا موافق نبودن با نظرات خدایان!" به صلیب کشیده شده و از لیست همه اون عزیزان حذف و ایگنور و دیلیت و ریپورت و بلاک شدیم!
توجه کنید که این نتیجه مخالفت با بخشی از سخنان خدایان است و اگر کاملا مخالف بودیم چه سرنوشتی منتظرمان بود را خدایگان دانند!

مورد بعدی هم باز یکی از دوستان عزیزی است که 3-4 سالیست از وطن خداوندگان هزیمت فرمودند و در هیچ یک از وقایع احتماعی که ذهن همه رو مشغول میکنه هیچ عکس العمل فیس بوکی نشان نمیدادند بناگاه دچار همدلی و دلسوزی با جامعه همجنسگرایان شدند و متنی را به انگلیسی در استاتوسشان گذاشتند مبنی بر اینکه "از هر ده نفری که متولد میشن یکیشون همجنسگراست و این یعنی که ما از همون ابتدا یک دهم جامعه رو پس میزنیم و ایزوله میکنیم".
گرچه من منطق همجنسگرایان رو نمیفهمم ولی همین جامعه انسانی در این مدت بهم یاد داده لازم نیست برای قبول آدما منطقشون رو قبول داشته باشی. برای همین به عنوان یک عضو جامعه تا زمانی که اصول اخلاقی جامعه رو محترم بدونن بهشون احترام میذارم.
ولی این متن انگلیسی دوستمون مبهم بود و اینطور به نظر میرسید که انگار مردم از بدو تولد و ژنتیکی همجنسگرا هستند .
این چیزی نیست که هنوز اثبات شده باشه و هنوز عامل ژن و اجتماع و تربیت رو در این گرایش دخیل میدونند.
در اینجا هم باز زبان سرخ من به یاری آمد و پرسیدم که " مگه دلیل ژنتیکی صرف ثابت شده؟"
که یکی از دوستان گفت که آره ثابت شده ولی باز هم ماخذی نگفت و گفت حتی اگه هم نشده باشه این یک مسئله انتخابی است که نباید کسی بخاطرش حذف بشه.
در پاسخ عنوان کردم که من با انتخابی بودنش مشکلی ندارم ولی از متن اینطور برداشت کردم که انگار از بدو تولد یک دهم آدما مجبور به همجنسگرایی هستند. و متن مبهم بود
خلاصه این شد که این دوست ما با یک فونت بالد (در اینجا نوشتن با بالد به منزله فحش نوشتاری است و به مثابه همون بوق ممتدی است که ما خدایان ایرانی در رانندگی ازش استفاده میکنیم) پیغام داد که برو انگلیسی یاد بگیر! و سپس در کمال لطف منو حذف فرمود!
در پاسخ نامه عذر خواهی براش فرستادم که من قصد توهین و جسارتی نداشتم و فقط نظرم رو گفتم ولی این خداوند عزیز حتی زحمت پاسخ دادن هم به ما نکشید. البته توقع من بیجا بود چون خدا که مجبور به توضیح برای کسی نیست)
آخه یکی نیست بگه: ای خدای عزیز که با 3-4 سال انگلیسی بلغور کردن خدا رو هم بنده نیستی! ای عزیزی که در یکی از شرکتهای فوق معتبر کار میکنی و یهو خارج نشین و متجدد شدی و میخوای از تابوهای جامعه انتقاد کنی!ِ تو که با اینهمه فرهیختگی و روشنفکری تحمل یک سوال چالشی رو نداری چطور توقع داری که آدمهای سوپر سنتی و معمولی جامعه دست ازاعتقاد جامد و سنتیشون بردارن؟
تو چرا نگران یک هشتم مردم دنیا نیستی که به آب شرب دسترسی ندارن و بخاطر استفاده از آب آلوده بیناییشون رو از دست میدن و این شرایط هم براشون اجباره و نه صرفا انتخاب؟
تو چرا نگران یک پنجم مردم دنیا که فقر غذایی دارن نیستی که بطور انتخابی رژیم لاغری نگرفتن؟
تو چرا نگران تجاوز به زنان و اثر خانمان براندازش در کشورهای آفریقایی مثل رواندا نیستی؟ که از سر لذت انتخاب نکردند که با کسی همبستر بشن؟
چرا یهو کاتولیک تر از پاپ شدی و نگران کسانی هستی که گرایشی خارج از نرم جامعه رو انتخاب کردن و تصمیم گرفتن برعکس جریان آب شنا کنند؟
و تا جایی پیش رفتی و جو زده شدی که هیچ چیزی که بوی مخالفت میده رو تحمل نمیکنی؟

بخاطر همین چیزاست که میگم:
ای خدایگان ایرانی عاشقتونم. فقط سرجدتون چاشنیش رو زیاد نکنید که دل آدمو بزنه و سر شلنگ رو یهو ول نکنید که آب هممون رو ببره!


16 comments:

Afsaneh said...

فوق العاده، فوق‌العاده
صد درد صد باهات موافقم
يادت هست كه من خودم ريشه آذري دارم، ولي حالم از تمام اون اداهايي كه تو نوشته ات گفتي به هم مي‌خوره

برقرار باشي عسل جون
با اجازه‌ات اين نوشته ات را تو گوگل ريدر به اشتراك گذاشتم، حالا نوشته ات واقعا جهاني شد ;-)

Mona said...

من با نوشته ات خیلی موافقم. نظرت هم در مورد جوک های اقوام جالب بود. اصولا فکر می کنم ما فرصت دیدن مسائل را ازجنبه های مختلف با رد نظرات دیگران از خودمون می گیریم. هرچند من خودم مجبور شدم کامنتدونیم را بخاطر یه سری حرفهای رکیک تاییدی کنم!

صهبا said...

کولی جان
ممنون که وبلاگت رو بهم معرفی کردی .
به نظر من خدایگان حمایت از همجنسگرایی بسی با تو مهربان بوده که تنها به انگلیسی ات گیر داده وگرنه که نشانه گرفتن " نماد مقدس روشنفکری" آن هم با " طرح سئوال های مشکوک" مستوجب عقابی بس سنگین تر است.
کولی جان "دیکتاتوری" شبه روشنفکران همچون فکرهایشان " ادایی" بیش نیست. نظراتشان اصولاً هر چیزی است که " مد" میشود. تجربه هایی را تبیین میکنند که خود آن را زندگی ( درک یا احیاناً مطالعه ی عمیق) نکرده اند و به همین خاطر "نمی توانند" از آن دفاع کنند و دیکتاتوریشان پوششی است بر ناتوانیشان...بر آن ها خرده مگیر، بیش از این چیزی (آمار یا مستندی) برای عرضه ندارند.
پایدار و سلامت باشی

mbz said...

آفرين
آفرين
احسنت بر تو
لذت بردم
واقعيتي را گفتي كه فكر كنم حالا حالاها دست بشو نيست.
هميشه شاد و خندان باشي.

Anonymous said...

این هنجار اجتماعی نوعی انتقاد از اخلاقهای منفی هر قومی است که چون فرهنگ ما تاب انتقاد مستقیم رو بر نمیتابه....!!!! خیلی ممنون که ما را مسخره می فرمایید که ما ایرادهایمان را هبدانیم چه لطف بزرگی!چه خوب که ما اقوام پر ایراد هموطنان فهیم و دلسوزی مثل شما داریم.متاسفم

کولی said...

ای رب النوع عزیز
خوشحالم که نظر مخالفت رو اینجا گذاشتی وبلاگ منو قابل دونستی که وقتت رو برای 2 خط کامنت صرف کنی.اینجا قرار نیست که همه همنظر باشیم و قرار هم نیست که هم نظر بشیم.فقط به شیوه جهان انسانی قراره نظرهامون رو مبادله کنیم. و از نظراتمون با دلیل و برهان وبدون احساسات زدگی دفاع کنیم.
من برام سوال اینه که: تو که حتی حاضر نیستی وجودت رو با زیور اسمت مزین کنی فکر میکنی چطور از حرفت بتونی دفاع کنی؟
متوجه منظور من از متن نشدی و حتی در بحث اولیه هم متوجه نشده بودی که من منظورم چیه و گرنه اینچنین برآشفته نمیشدی.
وقتی ما به قول این انگلیسیها " ست مایند" از چیزی داشته باشیم دیگه پیش داوری اجازه نمیده که اصل مطلب رو متوجه بشیم و متاسفانه شما ست مایند داری و همین اجازه نمیده که نظرات دیگران رو بشنوی.
بحث من قوم ستیزی نیست .کمتر کسی میتونه ادعا کنه که به اندازه من در بین اقوام ایرانی زندگی کرده. بنابرین خیلی بهتر از چیزی که فکر کنی من با اقوام ایرانی آشنایی دارم که بخوام کسی رو مسخره کنم. نشان دادن ایرادهای یک جامعه نه توهین است و نه تمسخر. این ذات خدا پنداری ماست که اینا رو تمسخر قلمداد میکنه.
ما خدایگان ایرانی اینقدر خودشیفته هستیم که اگه کسی جرات کنه و به ابروی بالای چشم ما اشاره کنه دچار تصلب رگ غیرت شده و بر علیه اش قشون کشی میکنیم قبل از اینکه حتی بفهمیم طرف منظورش چیه.

رضا افضلی said...

جدن باهات موافقم دمکراسی ما ایرانی ها هم از دیکتاتوری مون سرچشمه می گیره همه یهو کاسه داغ تر از آش می شن

hamideh said...

baraye hamjensbazi naghshe factore jenetic esbat shode ast!manba ba kami search be dast miyayad.jahate etela.mosalaman digar factor ha ham dar in amr dakhilan ke hanuz kamelan barresi nashode and.

Anonymous said...

دوست عزیز شما شناسنامه منه رو نمی بینید پس لزومی نداره از گذاشتن اسمم بترسم من یک انسانم فارغ از نژاد و جنس و قومیت ومطمئنا مثل همه انسانها کلی عیب و ایراد دارم ناراحت هم نمیشم اگه کسی عیبهام رو بگه اتفاقا خوشحال هم میشم چیزی که به هیچ وجه نمیتونم بپذیرم توهینه در مورد هر کسی با هر عقیده ای ومرامی دوست ندارم با عیبهای بقیه جوک بسازم وبخندم این دیکتاتوری نیست بنظرم برای گذار از دیکتاتوری اول باید یاد بگیریم به همدیگه احترام بزاریم. با احترام یک انسان از کره زمین نه رب النوعی در آسمان( یادت باشه این رب النوع خواندن هم یه جور فاصله گذاریه بین خودتون و دیگرانی که مثل شما فکر نمیکنند شهروند خودی و غیر خودی که یادتون نرفته ظاهرا شما ایران تشریف ندارید).

کولی said...

ای انسان فارغ لارب النوع
پس اگه واقعااز گفتن ایرادهات ناراحت نمیشی قبول کن که هیجان زده بحث میکنی و بخاطر همین هیجان زدگی یا با شتاب جلو میری و یا مجبور به عقب نشینی میشی.
اول از همه لطفا اشاره کن که
صحبتت ادامه بحث در فیس بوک است یا در مورد این موضوع ک من تو وبلاگ نوشتم میخواهی بحث کنی.
چون این دومقوله جدا از هم هستن و من باید بدونم که دقیقا راجع به چه چیزی میخواهی بحث کنیم.
در فیس بوک چیزی که من میگفتم این بود که: من بطور کلی جوکها رو دال بر تمسخر قومی نمیدونستم. و عقیده دارم که این جوکها های لایت کننده عادات و رفتار و خلقیات اقوام است که به شکل جوک بروز کرده و از خصوصیات جوک و کاریکاتور هم آگراندیسمان سابجکت است.
ولی در اینجا موضوعی که مطرح کردم صفت خود خدا پنداری و روحیه دیکتاتوری ما ایرانیهاست. که حتی وقتی هم که میخواهیم به دمکراسی فکر کنیم دمکراسیمون از نوع دیکتاتوری است.
حالا تو میخواهی روی کدوم مورد بحث کنیم؟ اگه از همین اول موضوع رو مشخص کنیم بحثمون بعدا دچار سردرگمی نمیشه.

Anonymous said...

من شما رو از چپ کوک شناختم اونجا که نظر داده بودین درباره موضوع "درباب تغییر" نظراتتون برام جالب بود برای همین اومدم به لاینکی که داده بودین من با دید دیگه ای اومدم منتظر یه وبلاگ بودم با حرفهای تازه در باب تغییر ولی چیزی که خوندم خیلی برام سخت بود هنوز هم نمیتونم قبول کنم شما با چه توجیهی این جمله رو نوشتید برین چند تا از این جکها رو بخونبد ببینید واقعا اون چیزی هست که شما میگویید یا نه؟ ایا این دیکتاتوری نیست که چون یک عده هموطن محترم با این جک ها حال میکنند بقیه حق ندارند اعتراض کنند

Anonymous said...

خیلی طبیعیه که شما با اقوام مختلف ایرانی زندگی کرده باشین و باهاشون مشکلی نداشته باشین چون این مردم باشما مشکلی ندارند این شمایید که مشکل دارید بهتره از یه شهرستانی با زبان یا لهجه ای متفاوت از هموطنان عزیز تهرانی بپرسید که آیا ایشون هم وقتی به تهران می آیند به اندازه شما بهشون خوش میگذره یا نه ناراحتی من صرفا به خاطر حرف هایی که زدین نیست چون زیاد از این نوع جملات می شنویم مسئله اصلی اینه که این جمله رو از زبان فردی مثل شما بشنوم خیلی برام تلخ بود خیلی خیلی زیاد

کولی said...

ممنون از کامنتت. به نظر میاد که حالا فضای بهتری برای مبادله افکار داریم.
من این 2-1 روز سرم خیلی شلوغه ولی کلی در جواب کامنتت حرف برای گفتن دارم.
به محض اینکه سرم خلوت بشه برمیگردم و برات کامنت میذارم.
پیروز باشی

کولی said...

ببخشید برای این وقفهٔ ۳ روز،

عرضم به حضورتون من چند تا کامنت دارم که به ترتیب لیستش می‌کنم که یادم نر:

۱) چرا شما فکر کردین که من اهل تهرانم و دارم از این جک‌ها دفاع می‌کنم؟ به نظرتون همین نشون نمید که پیشداوری دارین و طبقه همین اصل اولی‌ دارین قضاوت می‌کنید؟ بر عکس این چیزی که شما فکر می‌کنید من متعلق به یکی‌ از اقلیت‌های قومی هستم.

۲) چرا فکر می‌کنید زندگی‌ کردن در بین اقوام برای غریبه‌ها آسان است؟ و چرا فکر می‌کنید که اونا با تهرانیا کار ندارن و فقط تهرانیها با اقوام مشکل دارن؟ به نظرم شما تا حالا در بین اقوام مختلف نبودین وگرنه اینطور قضاوت نمی‌کردین. کمترین نمونه که می‌تونم بهش اشاره کنم صحبت به گویش و زبانهای محلی است در حضور غریبه بخصوص اگه بخوان که طرف رو مسخره کنند جلوی اون با زبان محلی مسخرش میکنند. و اینطوری احساس تنهایی و ایزوله بودن رو خیلی‌ راحت به فرد غریبه منتقل می‌کنن. من مدتی‌ برای کار پس از سالها به شهر آبا وبا اجددیم رفتم. و چون لهجه هم نداشتم خیلی‌‌ها فکر میکردن که من اهل تهرانم. و من رو به زبان محلی به عنوان بچه سوسول تهرانی‌ مسخره میکردن و فکر میکردن من متوجه نمیشم چی‌ میگن. حتا در خارج از کشور هم اگه ما ایرانیا در جای در اکثریت باشیم و یک خارجی‌ مادر مرده به پستمون بخوره از تنهایی دق می‌کنه چون هیچ کس حاضر نیست زبان شیرین فارسی رو در جمعی که همه فارس نیستن کنار بذاره و به زبان اکثریت حرف بزنه!

مثال دیگه اینکه: دیدین که قیمت کالا‌ها برای افراد بومی و غیر بومی در بعضی‌ شهر‌ها فرق داره؟ و طرف تا میفهمه که بومی نیستین می‌خواد سرتون کلاه بذاره؟ اینا فقط مثالهای است برای رد نظریه شما که فکر می‌کنید که تهرانی‌‌ها با اقوام مشکل دارن برای همین براشون جک میسازن،

۳) چرا فکر می‌کنید که اگه حرفی‌ زیاد تکرار شده باشه ارزش نداره؟ و چون حرف من رو از زبان دیگران شنیدین بی‌ ارزش و نخ نماست؟ شاید دلیل تکرار یک حرف این باشه که ما گوش شنوا نداریم و برای همین مجبوریم هر موضوع رو بارها برای همدیگه تکرار کنیم.

۴) شاید دلیل این خصومت اقوام با شهرستنها نشنختن شیوهٔ طنز تهرانی‌‌ها باشه. مردم تهران آدمهای " کول" تری هستن به نسبت شهرستانی‌ها برای همین طرز شوخی‌‌هاشون با شهرستان فرق داره ولی‌ این به منزله تمسخر نیست. یادمه در اولین تجربه‌ من در زندگی‌ بین تهرانیها بسیار تلخ بود چون فکر می‌کردم که این جماعت جز مسخره کردن دیگران تفریح دیگی‌ ندران. ولی‌ با گذشت زمان و بیشتر شناختنشون روحیهٔ طنزشون رو شناختم و دیدم واقعا اینجور نیستن. و برای همین فکر می‌کنم که اینطور جبهه گرفتنها همه از عدم شناخت سر چشمه میگیره.

۵) قبول دارین که بعضی‌ خلقیات در بین بعضی‌ اقوام غلظتش خیلی‌ بالاست؟ و جای انتقاد داره؟

۶) قبول دارین ما ایرانیها بطور کلی‌ خیلی‌ خودمون رو جدی میگیریم برای همین تحمل هیچ طنزی رو نداریم؟

در مدارس اینجا بعضی‌ روزها کریزی دی‌ هست (روز احمقانه) که هم بچه‌ها و هم معلمها اون روز مسخره لباس میپوشن و بهم میخندن و احمقانه و خنده دار‌ترین رو انتخاب میکنند. میدونید چرا این کار رو میکنند؟

که به بچها یاد بدن که چطوری زندگی‌ رو سخت نگیرن و اگه کسی‌ بهشون خندید چطوری بتونند اونها هم جدی نگیرن وبا بخندن. یاد بگیرن که زندگی‌ اون قدر‌ها هم جدی نیست. و اون‌ها هم اینقدر مقدس نیستن که نشه بهشون خندید. یاد بگیرسن که چطور اعتماد به نفسشون رو حفظ کنند اگه کسی‌ بهشون خندید.

یاد بگیرن که ادامها همیشه چیزهای دارن که دیگران میتونند بهش بخندن ولی‌ این خندیدنها دلیل بر این نمی‌شه که دیگران به ارزششون شک کنن یا اینکه خندهٔ دیگران رو دال بر توهین بذارن. این آموزش‌ها به یک جامعه عتماد به نفس میده نه صرفاً قلع و غم هر گونه روش انتقادی یا طنز.

من داستان رو از زاویه بالاتری میبینم برای همین میگم که این طنز‌ها روش‌های انتقادی فرهنگ ما هستن و ما بدلیل سانسور‌های اجتماعی در فرهنگمون به استعاره و کنایه خو کردیم. منع این تنها روش هم دردی رو از ما دعوا نمیکنه چون اون اشکال‌ها همچنان به جای خودش باقی‌ میمونه.

چون این طنز‌ها تمسخر نیستن‌های لایت کردن اشکال‌ها هستن.

پیروز باشید

Anonymous said...

سلام
مسلما همه 10 میلیون ساکن تهران جداندر جد تهرانی نبودند با احترام به همه تهرانی های عزیز که اصالتا می توانند اهل هرجایی باشندمسئله تقریبا شبیه میز ریاسته یعنی میز ریاست یه خصوصیاتی داره که وقتی آدم (نه لزوما همه آدمها ولی اکثرشون) پشت اون میز قرار میگیره یه جورایی خودش رو برتر و تافته جدا بافته می دونه تهران هم همین طور یه مدتی که آدم اونجا ساکن میشه شاید بخاطر پایتخت بودن و امکانات ویِِِژه اش نسبت به سایر شهرها این احساس برتر بودن و دید از بالا به بقیه هموطنان به آدم دست میده.
هیچ وقت من فکر نمیکنم که این بحث ها نخ نماشده منظور من این بود که آدم منطقی و عاقلی مثل شما چطور این مسئله رو توجیه میکنه و این برام هم عجیب بود وهم خیلی تلخ
بله قبول دارم که همه ما ایرانیها عادات و اخلاق های نادرست و بدی داریم اگر غیر از این بود شرایط زندگی مون هم خیلی بهتر از الان بود ولی نسبت دادن بعضی صفات و حرف های رکیک به همدیگر چاره ی ما نیست.

خیلی خوبه که بچه ها یاد بگیرن قدرت تحملشون رو بالا ببرن ولی این به معنای توجیه توهین به بقیه نیست .
میشه بگین این انتقادات چرا شامل همه ایرانیها نشده چرا جک هایی برای اقلیت های مذهبی ساخته نشده ایا اونها همشون بی عیبند من فکر میکنم مسئله ما انتقاد نیست مسئله اصلی این جمله معروفه: تفرقه بینداز و حکومت کن خوب اقلیت های مذهبی عزیزقدرت تغییر سیستم رو ندارن پس سیستم هم کاری با اونها نداره
این سیستم متاسفانه خیلی وقته که توی ایران هست و خیلی هم به وضع موجود فعلی ربط نداره امیدوارم هموطنان عزیز غیر مسلمان از این تعبیر من ناراحت نشوندفقط خواستم منظورم رو برسونم
با سپاس

کولی said...

والا نمیدونم که در جوابتون چی بگم. چون به یک حکم مشترک رسیدن مستلزم قبول یک اصل واحده.
من و شما در قبول یک اصل مشترک اختلاف نظر داریم برای همین به حکم واحدی نمیرسیم.
من اینا رو تمسخر نمیدونم و شما میدونید برای همین هر گونه نتیجه گیری شخصی بر اساس این اصولی است که قبول داریم.
من این جوکها رو تمسخر و توهین نمیدونم و شما میدونید.
در دید من این جوکها تنها مختص ما ایرانیها هم نیستن. و تقریبا همه جای دنیا وجود دارن مثلا ترکها برای لازها و یا در آلمان برای اهالی باواریا جوک میسازن. در انگلیس تقریبا همه برای هم جوک میگن. ایرلندیها اسکاتلندیها و...
سالها پیش در سر یک کلاسی چنین بحثی درگرفت و برای من جالب بود که همه از همه ملیتها چنین جوکهایی دارن ولی مثل ما ایرانیا به رگ غیرتشون برنمیخوره
بنابرین شاید بهتر باشه برای قضاوت کردن در مورد نظرات دیگران اول به اصلی که قبول دارن پی برد و بعد حکم براشون صادر کرد چه بسا اونها بر اساس اصولی کاری انجام میدن که با اصول ما متفاوته و بر ساسا اون اصول که برای ما ناآشناست کار یا نظراتشون منطقی باشه.
ولی بهر حال اینکه تونستیم تا اینجای بحث جلو بریم و نظر هم دیگه رو بشنویم بدون اینکه به هم تهمت بزنیم یا یقه همدیگه رو پاره کنیم خودش خیلی نشانه خوبیه.
چون در بحث با دوستان آزری که اشاره کردم تا بحث به این مرحله کشیده شد جریان از تبادل نظر به خصومتهای شخصی تبدیل شد و اعلام جنگ از طرف این دوستان داده شد و یک اختلاف نظر تبدیل به دشمنی و خاله زنک بازی شد که حال منو بهم زد.
ممنون از وقتی که گذاشتین و امیدوارم در پستهای آینده و موارد دیگه نقطه نظرهای مشترکی پیدا کنیم.
پیروز باشین