Saturday, November 6, 2010

اهمال


این عکس رو بین عکسهای آقای فرهمند پیدا کردم که از روی دیوار یک دبستان در جنوب لبنان گرفته بود.
تصویر مادری که به دلیل اینکه داره به خودش میرسه فرزندش رو فراموش کرده و در رویای فرزندش آرزوی محبت دیدن موج میزنه.
و در زیر تصویر هم نوشته شده "اهمال" یعنی فراموشیِ ِ ندیده گرفتن

تصویری ساده که بیانگر عمق زن ستیزی یک فرهنگه. تصویری گویا از نگرش و عرف یک جامعه که مهر مادری رو در یک کفه ترازو و زنانگی رو در کفه دیگرش قرار میده.
تصویری که معادله ای رو از همان ابتدا در ذهن کودک جا میندازه که حاصلضرب مهر مادری در استقلال وجودی یک زن همیشه عدد ثابته.
معادله ای که بیانگر اینست که حاصلضرب نقش مادری در هر نقش دیگری ثابته.
یعنی هر چه نقش دیگری در وجود یک زن پر رنگتر بشه نقش مادری کمرنگتر میشه.
نماد توجه مادر به عنصر زنانگیش هم آینه است. تصویر بهت تلقین میکنه که آینه رو باید شکست. خودت رو نبین. خودت رو فراموش کن.
هر چه بیشتر خودت رو فراموش کنی مادر بهتری خواهی شد.
نماد یک مادر اهمال کار هم یک زن مرتب و تمیزه. هر چه نامرتب تر و ژولیده تر باشی مادر بهتری هستی!
این تنها مختص لبنان نیست در همه کشورهای حول و حوشش هم این فرهنگ جاریه. در همین وطن خودمون اینقدر این مسثله جا افتاده که خود زنها هم باورشون شده که یا باید به خودشون برسن و یا مادر خوبی باشن.
فرهنگی که بالانسی بین این نقشها نمیبینه. فرهنگ بخیلی که به دلیل زاویه دید بسته همه انسانها رو تک بعدی و تک نقشی میبینه.
و میبینیم که به همین دلیل قشر زنان جامعه ما عموما دو پیکر شدن.
عده ای مادر های خوبی هستن که بوی قورمه سبزی میدن و از هیچ کجای دنیا بجز خانه و محل کارو خونه اقدس خانوم اینا هیچ خبر دیگه ای ندارن. دین و دنیاشون بچه هاشونه که نمیدونن چطوری باید بزرگشون کنند و فقط نگرانشون هستن و مدام وسایل آسایش رو براشون فراهم میکنن. یا دنیای بچه هاشون رو با دنیای کوچیک خودشون یکی میکنند و یا به طور کلی از دنیاشون بیخبرن.
گروه دیگه زنان خود ساخته ای که اصولا ازدواج و مادری و خانه داری رو دون شان و مخالف آزادگیشون میدونند. زنانی که حرفه مادری رو مثل طنابی برگردن و زنجیری به دست و پا میبینند و به ندرت حاضر میشن زیر بار چنین خفتی برن.
زنانی که میدونن که چطوری میشه یک دنیا رو اداره کرد ولی از اداره آشپزخونشون عاجزند. زنانی که مردان خوبی از آب دراومدن!
این فرهنگ زن ستیز از ما زنها ملغمه ای ساخته که خودمون هم نا خودآگاه در ترویجش سهیمیم.
یک فیلم مستند از طلاق در ایران میدیم. یک مورد زنی بود که برای بار دوم ازدواج کرده بود با کسی که بهش علاقه داشت و درخواست داده بود که کفالت دخترهاش که از ازدواج اول داشت رو به عهده بگیره.
خانم منشی قاضی در وصف این خانوم میگفت: این خانوم دنبال هوسش بوده پس حقشه که از بچه هاش دور باشه.
میگفت من هم برای هوسم ازدواج کردم ولی بعدش دیگه همه چیم بچه هام شدن.
به همین راحتی قبول کردیم که یا باید مادر باشیم یا انسان!
خودمون از بین خودمون کسانی رو که شجاعت زندگی کردن دارن دور میندازیم! به همه احساسات انسانی انگ هوس میزنیم!

یادمه وقتی که کتاب " مادر یک دقیقه ای" رو میخوندم برام خیلی عجیب بود که از " زمان من" حرف میزد. یا از اینکه به عنوان مادر و انسان میتونیم گاه گاهی از همه چیز خسته بشیم و حتی بدمون بیاد. به عنوان یک انسان حق اشبتباه داریم و لازم نیست که برای هر کوتاهی که به دلیل محدودیت و ذات انسانی ماست دچار عذاب وجدان بشیم. از اینکه مادر نمونه لزوما فرشته ای معصوم نیست که از عرش فرو آمده باشه تعجب میکردم.
از اینکه گاهی باید خودت رو مقدم به فرزندت قرار بدی تا بتونی به اندازه کافی روحیه و انرژی کسب کنی که مادر شادتری باشی دچار سردرگمی میشدم.
اینها با هیچ کدام از معیارهایی که جامعه به ما نشخوارانده بود جور در نمیامد ولی همش واقعی بود. حسش میکردم. لمسش میکردم. همه از جنس حقیقت بود.
همه باورهای کج و معوج اجتماعی ما در مورد "مهر مادری" من رو مجبور کرد که " مادر بودن" رو از نو ترجمه کنم.

و به این نتیجه رسیدم که باید الفبای زنانگی رو در جامعه ما و جوامع مشابه از نو نوشت. از رنگی دیگه. باید این دو سرافراطی و تفریطی رو به هم نزدیک کرد و یک الگوی عملی تازه ساخت. باید یاد گرفت که چطور میشه "زن" بود و "زن "ماند و از "زن بودن" لذت برد.
باید از نو نوشت همه چیز را.
باید لذت زایش - بالاندن - لطیف بودن - لطیف ماندن رو دوباره نوشت.
باید دوباره بودن رو ترجمه کنیم. باید یاد بگیریم که چطوری از تمامی نقشهای زندگی لذت ببریم.
نقشهای منحصر به فردی که کارگردان این صحنه فقط برای ما طراحی کرده.
باید نقشها رو بازخوانی کرد.
باید بود...
در همه قالبها و با همه پتانسیل باید بود
من - زن- مادر - خواهر- فرزند - دوست - همکار - همراه- همسر- همپا - همدوش- مصلح اجتماعی - آموزگارو معجزه خلقت ... .

--------------------------------------------------------------------------------
عکس: از مهرداد فرهمند

8 comments:

Mehrdad Farahmand said...

چون در مورد جامعه لبنان نوشتید فکر می کنم یک برداشت اشتباهی صورت گرفته که لازم می بینم توضیح بدم. تصویر زن در جامعه لبنان و انتظاری که جامعه ازش داره درست برعکس اون چیزیه که شما نوشتین. در جامعه لبنان، مصرفگرا بودن زنها، زیاده روی در توجه به آرایش و پوشش و خودداری از کارهای معمولی که هر زنی در هر خانه ای در دنیا، غرب گرفته یا شرق انجام می ده، تبدیل به ارزش و معیار شده و دهها ساله که این فرهنگ جا افتاده. در اکثر خانواده های لبنانی، این مادرها نیستند که بچه را بزرگ می کنند بلکه خدمتکار خانه تمام وظایف تر و خشک کردن بچه را به عهده داره. خدمتکارهای آفریقایی و آسیایی به بهای بسیار ارزان یعنی چیزی بین صد تا دویست دلار در ماه فراهمند و حتی روستاییها و خانواده های متوسط هم خدمتکار تمام وقت دارند. زنها در لبنان هیچوقت نه برای خانه خرید می کنند، نه با بچه کاری دارند و نه با دیگر کارهای خانه. وقت زنهای لبنانی عمدتاً به توجه به ظاهرشان صرف می شه. شوهرها هم جز این انتظاری از آنها ندارند. در این باره حرف زیاده که امیدوارم یه روز مفصل بنویسم اما اینجا صرفاً به این بسنده می کنم که تصویری که شما از زن لبنانی در ذهن دارید صد در صد نادرسته

Anonymous said...

mesle hamishe aali bud angabin junam, negahe tiz bin va daghigheto tahsin mikonam mesle hamishe :*
sally

کولی said...

آقای فرهمند شاید منظورم رو واضح بیان نکرده باشم. منظورم نوع نقش زنها در این جوامع نبود بلکه تک بعدی و تک نقشی دیدن و تک بعدی طلبیدن زنها در جوامع با فرهنگهای تنگ نظر بود.
که به ما القا میکنه که یک نقش بیشتر نمیتونیم داشته باشیم و برای پرداخ...تن به یک نقش باید نقش دیگه رو فراموش کرد. و به همین دلیل این طرز نگرش زنهای چنین جامعه ای رو دچار افراط و تفریط میکنه چون خودشون هم باور میکنند که یا باید این بود و یا آن.
مثالی که شما زدین رو من در قطر دیدم. برده داری به روش نوین. زنهایی که به نشان تجدد و با افتخار هنر مادریشون رو با زنی دیگه تقسیم میکنند چون باور کردن که تک بعدی هستن و میان تجدد و عشق مادری تجدد رو انتخاب کردن. و نقش مادری رو دون شان خودشون میدونن.
و وقتی هم که از این افراط انتقادی انجام میشه سوی تفریطی اون تبلیغ میشه.
یعنی طوری ذهن رو تربیت میکنن که باور کنیم که یک نقش بیشتر نمیتونیم داشته باشیم . یا باید از این سوی بام بیافتیم یا از آن سو.
و هر کس توی چنین جامعه ای بسته به شرایطش یکی رو انتخاب میکنه. غافل از اینکه اینها با هم در تضاد نیستن بلکه نقشهای موازی هستن.
البته این نظر و برداشت شخصی من است به طور عام و درمورد خاص و در جامعه لبنان شما بیشتر صلاحیت ابراز نظر دارین.

chapkook said...

کولی جان سلام
باعث افتخار منه که در لینک های وبلاگت باشم. اصلا نمی دونم چطور این تفاق افتاده. به هر حال از دوستان خوب من هستی.

خوش باشی
چپ کوک

رضا افضلی said...

به نظر من هم زن یه بعدی که فقط دنبال رفع غریزه های خونواده ست به درد زندگی امروز نمی خوره

Reza Javaherdashti said...

I normally do not leave comments on Asal's "dastanhaye yek koli" episodes becuase I don't want to look like a "supporting husband" here, I prefer to be more like a crticizing friend . But it is so true what she has said. Either in Lebanon... or elsewhere (the socities I have lived in or seen very closely from a westernised society like Turkey to post-perestroika Russia and pre-glasnost Bulgaria to modern day India), it is true that women have always been demanded to take a one-dimensional role: either a mistress or
housewife, either a mother or a sexula instrument. I guess it is the male-dominant way of thinking that can not afford to see a woman in various roles and just wants to assign to her a categorised, pre-defined role. I think Asal is right in pointing out this matter and catching our attention to the fact that in such societies women are
categorised. And what can be done about it? thi will be another story...

ريزنوشت said...

سلام. ممنون از لینک. جبران شد
:)

mbz said...

سلام دوست عزيز
خوب فرموديد.
شايد اين تك بودي بودن را جامعه و فرهنگ اليجاد كرده باشد ولي اين خانمها هستند كه خودشان بايد نقش هاي بيشتري را براي خود قائل باشند و ايفا نمايند.و تا به حال نشان داده اند كه مي توانند در هر زمينه اي موفق باشند .مهم خواستن خوشان و قبول كردن آن نقش هست.
متاسفانه عكس پست باز نشد.