Sunday, February 13, 2011

طوطی و بازرگان و یه مشت چرت و پرت دیگه!

1-یادتون میاد وقتی بچه بودیم هر کی کفش نو پاش میکرد همه سعی میکردن که با کفش خاکی پا روی کفشش بذارن که سفیدی و نویی کفششو داغون کنن و بعد میگفتن که : "حالا مبارک شد!"
راستی چه سادیسمی در بچگی داشتیم. توی مصر هم اینروزا همه چی همینجوریا داره "مبارک" میشه!!!

2-طوطیهای هنوستان تنها کاری که از دستشون برای طوطی بازرگان برمیومد این بود که بهش نشون بدن که چطوری خودش رو از کنج قفس آزاد کنه. طوطیها نمیتونستن پاشن برن دنبال بازرگان و خودشون طوطی زندانی رو از قفس رها کنن آخه کار و زندگی داشتن. نمیتونستن پرواز رو بخاطر همدردی با طوطی اسیر رها کنند. چون پرواز حقشون بود. حق طوطی بازرگان هم بود. فقط به طوطی گفتن که برای رهایی باید چکار کنه. ریسک این کار با خود طوطی بود.
چون بازرگان بعد از اینکه دید طوطیش مرده میتونست بندازش جلوی یک گربه پشمالو تا اون هم یه لقمه چپش کنه. میتونست زیر خاک دفنش کنه تا طوطی نه تنها دیگه آزادی رو به چشم نبینه بلکه همون زندگی تو قفس هم از دست بده. ولی طوطی برای رهایی حاضر شد که همه این ریسکها رو قبول کنه و بهاش رو بپردازه و خودش رو به مردن بزنه و تنها بعد از قبول همه شرایط تونست به آزادی برسه. این هنر خود طوطی بود که هم تونست پیام طوطیهای هندوستان رو بگیره و هم ریسک کار رو قبول کنه. وظیفه طوطیهای هند فقط اطلاع رسانی بود. پس طوطیهای عزیز ولنتاینتون مبـــــــــــــــــارک!!!!

3-بیست و یک بهمن " شیخ عزالدین" یکی از روحانیون مبارز سنی در سن 89 سالگی درگذشت. اهالی کردستان وکسانی که در زمان انقلاب در اون منطقه زندگی میکردن بخوبی باچهره کاریزماتیکش آشنا هستن. یه جورایی زندگی یک عزیزی رو مدیون اثر مهر انگشترش برپای یک نامه هستم. خدا رحمتش کنه.

4- بالاخره تونستم وزن اضافی یادگار سفر به ایران رو از دست بدم. دو ماه تلاش برای 2 هفته نشخوار!

5- دارم برای سفر عید پاک برنامه ریزی میکنم. قبلا ها برای گروههای 10-15 نفره برنامه ریزی میکردم و همه چی به خوب و خوشی پیش میرفت ولی نمیدونم چرا اخیرا هر چی برنامه میچینم به مسلخ میره! اول قرار بود مقصد مصر باشه ولی با این اوضاع احوال فعلا از خیرش گذشتیم. دیشب جاهای دیدنی بارسلون رو چک میکردم و کلی از دیدن اینهمه جاذبه توریستی دلضعفه گرفتم. شاید رفتیم اونجا. احساس اینکه نیاز به ویزا نداری و هر جا اراده کنی میتونی بری اینقدر خوبه که به همه سالهای غربت میارزه! وبگردی و پیدا کردن اطلاعات قبل از سفر در مورد مقصد به همون اندازه هیجان انگیزه که خود سفر. به اندازه کافی پوینت "اسکای وارد" جمع کردم که یک بلیط مجانی برای اروپا بگیرم. ای کسانی که زیاد مسافرت میکنید حتما عضو " فریکوئنت فلایر" خط هوایی مربوطه بشین.
امیدوارم که این برنامه ای که دارم میچینم به خوبی و خوشی پیش بره و کسی در اسپانیا هوس انقلاب به سرش نزنه!

6- اینجا گرفتن یک مستخدم که خونه رو تمیز کنه خیلی ارزونه. ولی نمیدونم چرا هر چی با خودم کلنجار میرم که بگم یکی بیاد هفتگی خونه رو تمیز کنه راضی نمیشم که نمیشم. هر کاری میکنم راضی نمیشم یکی بیاد سوراخ سمبه های کثیف خونه ام رو ببینه و به وسایلم دست بزنه. حس خود "کوزت بینی" گریبانم رو گرفته اساسی. این منو یاد سالهای کودکی میندازه که از اینکه کسی در درسها کمکم کنه متنفر بودم . یادمه که از همون اول دبستان خودم درس رو حفظ میکردم و به خودم دیکته میگفتم تا به کسی خدای ناکرده نیاز نداشته باشم !!

7- میدونم این پستم خیلی مزخرف داره میشه ولی خوابم میاد و میخوام که این متن رو تموم کنم برم لالا.

8- دلم واسه منظره هایی که تا چند ماه پیش میدیم خیلی تنگ شده قبل از ترک دیار چند تا عکس از پارک نزدیک خونمون گرفتم که خیلی وقتا برای پیاده روی یا پیک نیک و دوچرخه سواری میرفتیم اونجا. چند تا عکسشو میذارم اینجا با دیدنش دلم واشه. دلم واسه ماشین قرمزم رزهای توی حیاط و میز صندلی حیاط پشتی تنگ شده که هر وقت فرصت داشتم با یک لیوان چایی میرفتم مینشستم اونجا زیر سایه بون و چشمام رو میبستم و به آواز پرنده ها گوش میکردم. احتمالا درخت عنبه الان میوه هاش رسیده باشه. من آدم "دهات پسندی" هستم. جاذبه های شهرنشینی زیاد در من اثر نداره.

9- دلم میخواد یه متن بنویسم در مورد پارامترهایی که به نظر من جهان اول رو از جهان سوم جدا میکنه ولی چون خوابم میاد ممکنه چرند بنویسم. باشه برای یه فرصت دیگه.
10- شدیدا هوس یک گیلاس شامپاین کردم ولی حیف که اینقدر خریدنش دنگ و فنگ داره که از حوصله خارجه! جالبه که بطور کلی فقط در مراسم خاص مشروب میخورم ولی از وقتی که اینجاییم و مشروب به راحتی در دسترس نیست مرتب هوس مست و پاتیل شدن به سرم میزنه!
11- وقتی ایران بودم دفتر کارم یه پنجره داشت به بزرگی یک دیوار و رو به توچال بود. هر وقت خسته میشدم صندلی رو میچرخوندم رو به پنجره و کوه روتماشا میکردم بخصوص موقع برف یا بارون محشر بود. بعدها که از ایران رفتم برای دیدن کوه دلم تنگ میشد ودیدن آسمون گل و گشاد نامانوس بود. الان معتاد به دیدن آسمون آبی و گل و گشادم. آدمی بنده عادتهای خودشه
12- خوب دیگه این بود داستان امشب ما. بالا رفتیم ماست بود پایین اومدیم دوغ بود قصه ما دروغ بود.....

6 comments:

Unknown said...

4 man ro kosht....
11 ro asasan bahatam....
rasti har-vagt 9 ro neveshti neda bede.....
manam kar daram bayad beram, hamine ke migam to zendegi ro az man gerefti

Anonymous said...

البته آن شیخ رحلت فرموده حامی یک گروه تروریستی بود که آدمکشیهای جم.هوری اسلامی را جنایت و آدمکشیهای خودشان را حرکت انقلابی می خوانند!؛

کولی said...

من کلا با هر گونه آدم کشی و به هر اسمی و هر مسلکی متنفرم. انسان بیغرض اگه آدم کشی دیده باشه اینقدر دچار انزجار میشه که برای تمام عمر روش تاثیر میذاره و هر مسلکی که آدم کشی رو تشویق میکنه رو مردود میدونه.
قضاودت در مورد آدم کشیهای استان کردستان رو باید گذاشت به عهده همه کسانی که حصر سسندج و مبارزات انقلابی این استان رو تجربه کردن و فرزندانشون در کوه و کمر عمری آواره بودن. من در این مورد قضاوت نمیکنم چون اون زمان در اونجا نبودم.
خاطره من برمیگرده به قبل از اینکه انقلاب به پیروزی برسه و هنوز آدما آدم بودن و خون جلو چشمشون رو تیره نکرده بود.

mohammad hossein emamparast said...

فتنه احمدی‌نژاد. سلام، الان تازه متوجه شدم چرا در سالروز وفات امام خمینی ، حضرت امام خامنه‌ای فرمودند که خود امام خمینی بارها فرمودند اشتباه کردند و منظور ایشان از این حرف چه بود . با رفتار اخیر رئیس جمهور بالاخره روشن شده است که احمدی‌نژاد با دادن نتایج آرا دروغی انتخابات به امام خامنه‌ای، باعث شدند که حضرت امام خامنه‌ای در ملا عام اعلام کنند که حمایت از احمدی‌نژاد بعد از انتخابات، اشتباه بوده است. فتنه اصلی‌ زیر سر احمدی نژاد و خائنین امثال خودش بوده و هست.ای کاش دسته احمدی‌نژاد هم سر به خیابان بگذارند شخصاً ترتیب ایشان را هم از پشت بام خواهم داد. سرباز ولایت من هستم نه آن مشائی دزد.

کولی said...

فرزندم اگه این کامنتی که نوشتی رو محض خنده نوشتی که هیچ ولی اگر واقعا به این چیزی که نوشتی اعتقاد و ایمان قلبی داری باید بگم که سخت از 4 جهت در اشتباهی. با چشم دل ببین. با چشم دل خودت . چشم و گوش سرت رو متاسفانه با خزعبلاتی پرکردند که انسانیتت رو زیر سوال میبره.
مردم رو ببین. حقیقت با مردمی است که هر روز از کنارشون بی تفاوت رد میشی. .

sam said...

بسیار عالی واقعا لذت بردم
چاپ دیجیتال
چاپ بنر
چاپ کارت ویزیت