Saturday, February 5, 2011

زیر 18 سال با اجازه ولی

اول از همه خواستم از همه دوستایی که نگران حالم بودن و برام ایمیل زدن و کامنت گذاشتن تشکر کنم. حالم خوبه. یعنی پوستی دارم در حد کرگدن و نگران من نباشین. من و روزگار مدتهاست پنجه در پنجه ایم و هیچ کدوممون هم از رو نمیریم.
قبلاها که ایران بودم یه بار که حالم خیلی گرفته بود گذرم افتاد به سرای سالمندان. اونجا بود که در اثر دیدن پیرزنها و معلولین از کار افتاده که حتی توان اینکه خودشون نیازهای اولیه شون رو رفع کنند نداشتن و باید با نگاههای ملتمسانه منتظرپرستاری میشدن که آب دستشون بده به این نتیجه رسیدم که تا زمانیکه دو دست دو پا و دو چشم سالم دارم که بتونم با مشکلاتم دست و پنجه نرم کنم هیچ مشکلی واقعا کشنده نیست!
الغرض اومدم اینجا که یک چیزی بگم که مدتهاست ذهنم رو درگیر خودش کرده. من با وجود اینکه آدم رکی هستم ولی خیلی در این مورد بی پرده نمیتونم حرف بزنم.مع الوصف سعی میکنم تا اونجا که میتونم این موضوع رو شرح و بسط بدم.
چون به نظر من یک موضوع خیلی بغرنج اجتماعی است که بندرت کسی با دید تحلیلگرانه و منصفانه و غیر تعلیمات مقدس دینی بررسیش میکنه.
من بطور کلی خیلی وقته که استعداد قضاوت دیگران رو از دست دادم و خروجی گوش و دهان و بینیم ارتباطاتش مختل شده بخاطر همین خیلی از آدمای دور و نزدیکم بدون اینکه نگران قضاوتهای من باشن باهام درد و دل میکنن. . در واقع حرفایی رو که از ابرازش به خودشون در تنهایی ترس دارن با همدیگه میشنویم.
یک موضوعی که خیلی از این درد و دلها رو به خودش اختصاص میده مشکلاتی است که زوجها در مورد ارتباط جنسی با هم دارن. (بذارین از اصطلاح آرش استفاده کنیم و این به این نوع ارتباطات بگیم ارتباطات دیپلماتیک)
حرف زدن در این مورد جزو تابوهای جامعه ما ایرانیها ست و در خیلی موارد سعی میکنیم که با پاک کردن صورت مسئله مشکل رو حل کنیم. ولی جالبه که بدونید طبق آمار مشکلات دیپلماتیک 45 درصد از طلاقها رو به خودش اختصاص میده. یعنی شما تصور کنید که ما اینجوری چشمون رو روی نصف مشکلات احتمالی در زندگی مشترک میبنیدم!
و تنها این فرض خوشبینانه قضیه است! چون خیلی از ازدواجها با وجود این مشکلات به طلاق ختم نمیشه ولی چون هیچ وقت هم مطرح نمیشه مثل یک زخم عمیق در بطن زندگی مشترک باقی میمونه و زوج رو از هم دور و دورتر میکنه.
برای من خیلی عجیبه که مشکلات دیپلماتیک تنها مختص طبقه عام جامعه نیستن بلکه در قشر تحصیلکرده بیشتر دیده میشن. یعنی طبقه ای که معمولا تن به ازدواج اجباری نداده و اکثرا بر اساس انتخاب ازدواج کردند.
معمولا مردها از سردی همسراشون شکایت دارن و زنها از نخراشیده و غیر رمانتیک بودن شوهراشون.
زنها بخاطر این نخراشیدگی در روح شوهرانشون باهاشون مثل حیونی که تنها به رفع نیازهای اولیه توجه داره رفتار میکنن و مردها هم بدون اینکه علت یابی ریشه ای کنند تصور میکنند که همسرانشون سرد مزاجند.
زنها یا مثل گوسفند تن به ارتباط ناخواسته میدن یا اگه فمنیست تر و روشنفکرتر باشن حاضر به ارتباط یک طرفه نمیشن.
مردها هم یا اینقدر شتر مزاجند که براشون تمایل طرف مقابل اهمیتی نداره یا اگه روشنفکرتر باشن کلا قید روابط دیپلماتیک با همسرانشون رو میزنند و بعد از مدتی جذابیت همسرانشون از چشمشون میافته .
در هر دو صورت فوق در قریب به اتفاق این موارد زندگی مشترک به دلیل شرایط اجتماعی همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند و مشکل همپای این زندگی پیش خواهد رفت .
خاصیت زندگی مشترک اینه که وقتی شکاف از یک جای اون شروع شد به سرعت بسط پیدا میکنه و به قسمتهای دیگه اش هم کشیده میشه.
و چون این مسائل در فرهنگ ما تابو و خط قرمز هستند به ندرت راجع بهشون صحبت میشه و درمان میشه در نتیجه قسمتهای دیگه زندگی رو هم سرطانی میکنند.
از طرف دیگه به دلیل مملکت گل و بلبل ما که چند همسری و حرمسرا داری رو روز بروز بیشتر تبلیغ و قابل دسترس میکنه راهتترین راه فرار از این مشکل رو آوردن به منابع خارجی است. و این باعث میشه که آقای محترم اوقات و انرژی بیشتری در خارج از خانه صرف کنه تا در منزل.
از طرفی هم خانم محترم بخاطر کم توجهی که آقای محترم بهش خواهد داشت دو راه در پیش رو داره . یا اینکه خودش رو به حماقت بزنه و چهارچنگولی به بچه داری و زندگی بچسبه و نقش ننه علی رو بازی کنه و همیشه بوی قرمه سبزی بده و یا پدر همسر را در خرج کردن در بیاره و دلش خوش باشه که شوهرش رو سرشون هست حالا به جهنم بذار یه جای دیگه هم خاک تو سرش کنه.
و یا اینکه تصمیم بگیره که در مقابل بی توجهی همسر مقابله به مثل کنه و رو به منابع خارجی بیاره.
حالا خودتون آینده این بچه هایی رو که در آغوش گرم این خانواده بزرگ میشن دریابید!
راه سومی هم هست و اینکه دو نفر اصلا قید زندگی مشترک رو بزنن و برن سی خودشون که به نظرم این شرافتمندانه ترین راه ممکنه. گرچه فرهنگ ما یک زندگی مشترک درب و داغون رو به جدایی ترجیح میده!
و چنین میشه که ما در شهرهایی زندگی میکنیم که حلقه ازدواج به گشادی سر شماست و شما به عنوان زن وقتی میخواین کنار خیابون تاکسی بگیرین همیشه دو به شکین که منظور طرف از اینکه جلوی پای شما ترمز کرده دقیقا چیه و مجبورین که روانشناس کاراگاه و فالگیر باشین تابه ماهیت راننده پی ببرین!
گرچه هر دو طرف همیدیگه رو مقصر میدونند ولی به نظر من هر دو معلولهای یک لوپ ناقص هستند. همه این مشکلات اجتماعی ریشه در نوع تربیت ما دارن.
ما تعریف درستی از تربیت فرزند نداریم. تعبیر صحیحی از یک دخترو یک پسر خوب نداریم.
ما از دخترانمان "مرد" تربیت میکنیم. نهایت تعریف از یک دختر اینه که " ماشالله اینقدر واسه خودش مردیه که از پس یه لشکر بر میاد!!!"
به قول روسو در کتاب "امیل" شما اگرمیخواهید قدرت یک زن رو بگیرین فقط کافیه که مثل یک مرد بزرگش کنید وابزارهای زنانه اش رو ازش بگیرین.
ما دخترامون رو برای این جامعه مردسالار " مردانه" تربیت میکنیم که بتونن از پس خودشون بر بیان غافلیم از اینکه تمام اقتداری که مادر طبیعت در نهاد زنانه شون طراحی کرده رو ازشون میگیریم. در ادبیات ما یک دختر نجیب دختریه که عاشق نشده باشه مثل گوسفند چشم و گوش بسته باشه. دوست پسر نداشته باشه. اصلا بجز درس و کتاب و احیانا خانه داری چیز دیگه ای از دنیا ندونه. "هر چی مامانم اینا بگن" باشه. اگه سر راه یک جوانک الدنگی بهش متلک گفت مثل لبو سرخ و سفید بشه و مثل گاو سرشو بندازه پایین بره. یا احیانا یک اخم مکش مرگ ما تحویل طرف بده.
از روابط زناشویی که کلا هیچی ندونه خیلی بهتره. هر چی چشم و گوش بسته تر بهتر . تازه همون اندک اطلاعاتش رو هم از هم سنهای نا آگاه تر از خودش یاد میگیره و اینگونه این دختر نجیب به خانه بخت میره در حالیکه هنوز فیزیک بدنی خودش رو هم نمیدونه و از همون 5-6 ماهگی که بچه بوده و شروع به شناختن دست و پاش کرده دیگه آموزش دانش آناتومیش متوقف شده.
از طرف دیگه یک پسر در جامعه ما نجیب و غیر نجیب نداره. ما از پسرانمان توقع " سوپر من" بودن داریم. طوری تربیتشان میکنیم که انگار برای زمین کشتی کچ داریم کشتی گیر پرورش میدیم. یک پسر خوب باید مقاوم باشه . گریه نکنه. قوی باشه . همه رو تو مدرسه بزنه!
کشتی بگیره. تو کتک کاریا اول بشه! همه اززوربازوش حساب ببرن.
مادر بزرگ پدرم یک ضرب المثل داشت که میگفت: " مرد باید نان درار باشه ولو چسنه قد دیوار باشه!" (چسنه: سوسک سرگین - نان درار : درآمد داشته باشه - قد دیوار: روی دیوار)
خلاصه ما اون زمان از این اصطلاح پیرزن خنده مون میگرفت ولی هرچه پیشتر میرم میبینم که ذهنیت مادران ما برای تربیت پسرانمان دست کمی از این ضرب المثل نداره.
بسته به سطح فرهنگی خانواده نگرانند که پسرشون کارش یا پولش یا تحصیلش راست و ریس بشه و همین کافیه!
کسی به پسرهای ما یاد نمیده که جورابشون رو خودشون وصله کنند. لباسشون رو چطوری اطو کنند. یکی دو تا غذا یاد بگیرن که اگه در موقعیتی گیر کردن که یک زنی در کنارشون نبود از گرسنگی نمیرن و یا غذاهای ست فود رو شرمنده خودشون نکنند!
کسی بهشون یاد نمیده که چطوری سرشون رو میشه روی شونه عزیزانشون بذارن و وقتی که لازم دارن گریه کنند. همیشه شنیدن مرد گریه نمیکنه!
کسی بهشون یاد نمیده که زندگی با جنس لطیف لزوما از سر نیاز به رفع حوائج طبیعی نیست. بجای اینکه بهشون یاد بدیم که چطور از پس جمع و جور کردن خودشون بر بیان به دخترانمون یاد میدیم که چطوری همسران آینده شون رو راست و ریس کنند.
یادمه که مادری در مراسم خواستگاری پسرش به عروس خانم گفت: پسر من 30 تا بلوز داره که باید مرتب اطو بشن و هییچ بلوزی رو 2 بار بدون شستن نمیپوشه!!! (باور کنید این حرفم حقیقت محضه و شوخی نمیکنم)
پسرانمان را آزادتر از دخترانمان رها میکنیم. تنها به دلیل اینکه برای مرد بودن التزامی به عفیف بودن نداریم . اینگونه پسرانمان یا حریصانه به نیمه دیگر جامعه چشم میدوزن و یا وارد ارتباطات آزاد با " منابع خارجی" جامعه میشن.
در واقع خیلی از پسران ما بدلیل عدم آموزش درست -ارتباط جنسی رو از فیلمهای پورنوگرافی یاد میگیرن که با دنیای واقعی فرسنگها فاصله داره .
و از ازدواج هم چنین تصویری در ذهن دارن و هنگامیکه به زندگی مشترک میرسن واقعیت رو با آنچه که توقع دارن کاملا متفاوت میبینن و
این سرآغازی برای نارضایتی است. و غافل از این هستن که زندگی مشترک همه چیزش مشترکه و این اشتراک تنها به اتاق خواب منفک نمیشه بلکه آشپزخونه و ظرفهای کثیف و طی و جاروبرقی رو هم شامل میشه! و نمیدونن که یک زن وقتی که شما در همه وظایف و اختیارات باهاش شریک شدین حاضره که با روح و جسمش شریک بشین.
در عوض دخترانمان که در آسمان هپروت سیر میکنند بجای درک واقعی از زندگی مشترک و مسولیتهای اون منتظر شاهزاده سفیدپوش و اسب کذاییش هستن که این روزا جاشو به ماکسیما و پرادو داده. و نمیدونند که بدست آوردن هر اختیاری ملزم به قبول مسولیتی در زندگی است. و خلاصه به جای اون شاهزاده رویایی با یک موجودی به نام شوهر مواجه میشن که برای رفع کوچکترین نیازطبیعیش به شما وابسته است و فکر میکنه که خدا شما رو از آسمون فرستاده که کلیه نیازهای جسمی و روحی و فیزیکی و شیمیاییش رو برطرف کنید.
این طور میشه که هر دو طرف بعد از اینکه لایه نازک عسلی بالای ظرف زندگیشون رو میخورن در لایه بعدی چیزی جز زهر مار نمیبینن و فکر میکنند که چه کلاه گنده ای سرشون رفته! و چی میخواستن و چی شده!
و اینجاست که رو به سوی جاهایی میکنند که اون آرزوی از دست رفته شون رو جبران کنه. و اینجور میشه که بجای صحبت کردن و رفع مشکل صورت مسئله رو پاک میکنند تا یک روز که بالاخره این دمل سرباز میکنه و چیزی جز .... ازش تراوش نمیکنه
در واقع به نظر من برای شکستن این لوپ و خارج شدن از اون فقط باید مادرهامون رو آموزش بدیم. مادرانی که پسرها و دخترهای این مملکت رو تربیت میکنند. !

8 comments:

RS232 said...

به موضوع خیلی خوبی اشاره کردی کولی جان. ولی وصله کردن جوراب هم حرف نداشت و نوستالوژیک بود چون من سال هاست که ندیدم کسی جوراب وصله کند!
فقط یک نکته کوچک به حرفهای وزین شما اصافه کنم که یک راه حل بسیار بسیار بسیار خوبی هم برای این مشکل وجود دارد و متاسفانه هیچکس به سراغ آن نمی رود.
مشکل دیپلماتیک بین الجنسین خیلی راحت با دوا و درمان حل می شود و فقط کافی است که آدم از دکتر رفتن در این مورد خجالت نکشد.
یک داروهایی به زوج می دهند که سنگ را هم در هوا آب می کند و چنان آنها را به دوران نامزدی باز می گرداند که خودشان هم باورشان نشود.
ولی حیف که مردها مغرور و کله خر هستند و زنان هم خجل و آبرو ترس.

فرشید said...

درود بر شما
سخن شما در گذشته نه چندان دور عین واقعیت بود
اما امروزه دختر‌ها (مخصوصا شهری ها) گوش و چشم بسته نیستند...و پسر‌ها نیز این تغییر را درک کرده اند اما هنوز با آن کنار نیامده اند...همین امر باعث افزایش سنّ ازدواج پسر‌ها و در نتیجه دختر‌ها شده است...متاسفانه تعدادی از پسر‌ها از اینکه ازدواج تنها برآورده کننده نیاز جنسی‌ آنان نیست بلکه مسئولیت سنگین برای آنان میافریند وحشت دارند و از عمل ازدواج سر باز میزنند
تبلیغات گروهای مخالف ازدواج هم مزید بر علت شده است...آنانی‌ که می‌گویند ازدواج تنها به سود زن بوده و جز محدودیت چیزی عاید مرد نمی‌شود...دختر از خانه پدر و محدودیت‌هایش آزاد میشود اما پسر با ازدواج در واقع قفسی برای خود میسازد
به نظر من باید در برابر چنین مسائلی‌ راهکار ارائه شود که امروزه گریبان‌گیر جامعه ما شده است

کولی said...

@ آرش: عزیز دل برادر آخه مشکل خیلیا واقعا سرد مزاجی نیست که با دارو خوب بشه. سردی روابط روحی است که سردی آورده.
@ فرشید: فرشید جان من اینایی که گفتم داستان زمان نسل پیش نیستا. همین دور و بریهای خودمونن. هم سنهای من و شما.اگه شما نمیتونید ببینید بخاطر اینه که تابو است و مخفی

رضا said...

چه خوب این تابو رو شکافتی یکی از مشکلات مهم امروز جامعه ی ما همین رابطه های دیپلماتیک همسرهاس که جدن به آموزش اون هم از مدرسه ها نیاز داره

mojtaba mostafavi said...

فتنه احمدی‌نژاد. سلام، الان تازه متوجه شدم چرا در سالروز وفات امام خمینی ، حضرت امام خامنه‌ای فرمودند که خود امام خمینی بارها فرمودند اشتباه کردند و منظور ایشان از این حرف چه بود . با رفتار اخیر رئیس جمهور بالاخره روشن شده است که احمدی‌نژاد با دادن نتایج آرا دروغی انتخابات به امام خامنه‌ای، باعث شدند که حضرت امام خامنه‌ای در ملا عام اعلام کنند که حمایت از احمدی‌نژاد بعد از انتخابات، اشتباه بوده است. فتنه اصلی‌ زیر سر احمدی نژاد و خائنین امثال خودش بوده و هست.ای کاش دسته احمدی‌نژاد هم سر به خیابان بگذارند شخصاً ترتیب ایشان را هم از پشت بام خواهم داد. سرباز ولایت من هستم نه آن مشائی دزد.

Ismaeil Sahab said...



Thank you a bunch for sharing this with all folks you actually recognise what you are speaking about! Bookmarked.
Kindly also consult with my site =).


رزرو هتل کیش و معرفی هتل های شهر کیش

خرید بلیط قطار

بیمه مسافرتی

خرید بیمه مسافرتی

بیمه مسافرتی آنلاین

mozshop said...

بردگیم

Anonymous said...

I bought a Telegram member from Adsmember and I am satisfied
buy real telegram group members
fake telegram channel subscribers