
این روزها بخاطر روز زن مطالب زیادی در این مورد به چشم میخوره. من تقریبا همه این چیزهایی رو که برام فرستاده شده و به چشمم خورده خوندم. امشب اومده بودم به مناسبت روز زن از یکی از زنهایی بگم که در زندگی من نقش خیلی مهمی رو بازی کرده ولی چون خیلی چیزهای دیگه ذهنم رو درگیر کرده ترجیح میدم در پست بعدی به تنهایی در موردش حرف بزنم.
داشتم این لینک رو میخوندم. نظرات خانم فاطمه صادقی دختر خلخالی در مورد حجاب. برام خیلی جالب بود که با وجود تفاوت اساسی ساختاری در فرهنگ و طبقه اجتماعی این زن همین تحقیرهایی رو لمس کرده که ما هم به نوعی لمس کردیم.
از بکار بردن" مردسالار" برای مقابله با نابرابریهای اجتماعی بیزارم. " مرد" سالار کلمه زیبایی است. از آنگونه " مرد" ها که خاطره مردانگیشان برای همه عمر در ذهن حک میشود. " مرد" کلمه قشنگی است و حیف است که برای مقابله با حیوان صفتی از آن استفاده کرد.
"مردسالار" به غلط در لغتنامه ما دستمالی شده. به گونه ای مورد تجاوز قرار گرقته.
اینکه بخواهیم جامعه را بر حسب جنسیت دو دسته کنیم و تمام مشکلات را با برچسب مردسالاری به یک گروه بزنیم مشکلی را حل نمیکند. مجبور میشویم مرتب برای این گروه استثناء قائل شویم و خیلی از جامعه ذکور را از این قائله مستثنا کنیم. مردان منصف را مجبور میکنیم که اعلام برائت کنند. و بر سر دوراهی قرارشان میدهیم که یا از "مردی" برائت کنند یا از "سالاری" و تلویحا " زن ذلیلی" را ارزش میکنیم.
جامعه ما "حیوان" سالار است. حیوانهایی از هر دست. حیوانهایی انسان ستیز. حیوانهایی مذکر مونث- پیر جوان ...
این حیوانهای خزنده به هر چیزی تعرض میکنند. راه دور نمیروم و اسیر کلمات متعالی نمیشم. همین روزمرگیها کافیست برای دیدن وحشی سالاری ما.
خیابانهای ما سند "وحشی سالاری"های ماست. به غلط نام " مردسالاری" به آن دادیم. ما ملت ضعیف کشی هستیم. فرق نمیکند که ضعیف چه سن و چه جنسیتی داشته باشد.
خواه این ضعیف آبدارچی افغانی ماست که مورد لحن عتاب آمیز منشی مکش مرگ مای شرکت قرار میگیرد. خواه پیرمرد یا پیرزنی است که در اتوبوس اییستاده تاب میخورد در حالیکه دختر یا پسری جوان آسوده و سرمست از چابکی و زرنگی به موقع صندلی اتوبوس را اشغال کرده است. و خواه کودک پنج ساله ای است که در زمین بازی بخاطر قد بلندتر و زور بیشتر حاضر نیست که از تاب پیاده شود و نوبت را به کودکان کوچکتر دهد.خواه ما هستیم که با بلاهت تمام شاهد این صحنه هاییم و اینقدر در ذهنمان عادی جلوه میکند که زحمت اعتراض هم به خود نمیدهیم.
من این روز جهانی " زن "را به همه مردانی که به غلط مورد حمله زنانی که از آنسوی دیگر بام افتاده اند تبریک میگم و تلاششان را در جهت انسان ماندن علیرغم تمام حقوق اضافی و بیشائبه اجتماعی که جامعه و شرع و قانون به آنها داده تقدیر میکنم.
تلاششان را برای عدم سواستفاده از زور بازو و قدرت و جایگاه اجتماعی صمیمانه تحسین میکنم و از اینکه دایره دلمشغولیهایشان از اعضا و جوارحی که تمام دلمشغولیهای دینی به آن اختصاص میابد فراتررفته و ذهنشان درگیر دردهای اصیل انسان ماندن شده است دستشان را صمیمانه میفشارم
امیدوارم که روزی به اتفاق روز جهانی " انسان" را جشن بگیریم.
داشتم این لینک رو میخوندم. نظرات خانم فاطمه صادقی دختر خلخالی در مورد حجاب. برام خیلی جالب بود که با وجود تفاوت اساسی ساختاری در فرهنگ و طبقه اجتماعی این زن همین تحقیرهایی رو لمس کرده که ما هم به نوعی لمس کردیم.
از بکار بردن" مردسالار" برای مقابله با نابرابریهای اجتماعی بیزارم. " مرد" سالار کلمه زیبایی است. از آنگونه " مرد" ها که خاطره مردانگیشان برای همه عمر در ذهن حک میشود. " مرد" کلمه قشنگی است و حیف است که برای مقابله با حیوان صفتی از آن استفاده کرد.
"مردسالار" به غلط در لغتنامه ما دستمالی شده. به گونه ای مورد تجاوز قرار گرقته.
اینکه بخواهیم جامعه را بر حسب جنسیت دو دسته کنیم و تمام مشکلات را با برچسب مردسالاری به یک گروه بزنیم مشکلی را حل نمیکند. مجبور میشویم مرتب برای این گروه استثناء قائل شویم و خیلی از جامعه ذکور را از این قائله مستثنا کنیم. مردان منصف را مجبور میکنیم که اعلام برائت کنند. و بر سر دوراهی قرارشان میدهیم که یا از "مردی" برائت کنند یا از "سالاری" و تلویحا " زن ذلیلی" را ارزش میکنیم.
جامعه ما "حیوان" سالار است. حیوانهایی از هر دست. حیوانهایی انسان ستیز. حیوانهایی مذکر مونث- پیر جوان ...
این حیوانهای خزنده به هر چیزی تعرض میکنند. راه دور نمیروم و اسیر کلمات متعالی نمیشم. همین روزمرگیها کافیست برای دیدن وحشی سالاری ما.
خیابانهای ما سند "وحشی سالاری"های ماست. به غلط نام " مردسالاری" به آن دادیم. ما ملت ضعیف کشی هستیم. فرق نمیکند که ضعیف چه سن و چه جنسیتی داشته باشد.
خواه این ضعیف آبدارچی افغانی ماست که مورد لحن عتاب آمیز منشی مکش مرگ مای شرکت قرار میگیرد. خواه پیرمرد یا پیرزنی است که در اتوبوس اییستاده تاب میخورد در حالیکه دختر یا پسری جوان آسوده و سرمست از چابکی و زرنگی به موقع صندلی اتوبوس را اشغال کرده است. و خواه کودک پنج ساله ای است که در زمین بازی بخاطر قد بلندتر و زور بیشتر حاضر نیست که از تاب پیاده شود و نوبت را به کودکان کوچکتر دهد.خواه ما هستیم که با بلاهت تمام شاهد این صحنه هاییم و اینقدر در ذهنمان عادی جلوه میکند که زحمت اعتراض هم به خود نمیدهیم.
من این روز جهانی " زن "را به همه مردانی که به غلط مورد حمله زنانی که از آنسوی دیگر بام افتاده اند تبریک میگم و تلاششان را در جهت انسان ماندن علیرغم تمام حقوق اضافی و بیشائبه اجتماعی که جامعه و شرع و قانون به آنها داده تقدیر میکنم.
تلاششان را برای عدم سواستفاده از زور بازو و قدرت و جایگاه اجتماعی صمیمانه تحسین میکنم و از اینکه دایره دلمشغولیهایشان از اعضا و جوارحی که تمام دلمشغولیهای دینی به آن اختصاص میابد فراتررفته و ذهنشان درگیر دردهای اصیل انسان ماندن شده است دستشان را صمیمانه میفشارم
امیدوارم که روزی به اتفاق روز جهانی " انسان" را جشن بگیریم.
1 comment:
انشالله.منم اميدوارم.
Post a Comment